به یادت می آورم...خستگی هایم را...به یادت می آورم همان لحظه همیشگی را...به یادت می آورم بغض چند ساله را...ناجور ترک خورده...به یادت می آورم اون حس آشنا را...از این بیشتر؟؟؟ظلمت مرا مخروبه کرد...در خرابات دلم...جای هیچ چیز نیست...دل تنگم...به اندازه ی ....هق هق زدن...به یاد داری؟؟؟ چه گذشت ....من....لعنت...همیشه تویی... میخوام فریاد بزنم.... فصل سیاه...