فصل سیاه

متن مرتبط با «تصادف های وحشتناک» در سایت فصل سیاه نوشته شده است

این روزهای من...

  • امشب چه مفرط در میان افکارم سرک میکشی!نمی خواهی پاپس بکشی؟دیگر رمقی نمانده...من آرامش را طلب کارم...اما چه سود ...کو بدهکاری؟...فصل بد خاکستری تسلیمو بی صدا گذشت...چه قلب بی سخاوتی حریم من بود...,این روزهای من,این روزهای من در کانادا,اين روزهاي من,این روزهای من داریوش,دنیای این روزهای من,ماجراهای این روزهای من,دنیای این روزهای من داریوش,دنياي اين روزهاي من,ماجراهاي اين روزهاي من,رمان این روزهای من ...ادامه مطلب

  • تصادف...

  • بعد مدتها شانه ام به شانه ات اصابت کرد....نشناختی....نشناختمت....با اندکی فشار بر ذهن خاک خورده باز آمدی زیادم....چه نقاب جدیدی...مبارکت باشد.بانقاب قبلیت زمین تا اسمان فرق داشت.دنیای کوچکیست .بازم هم همان داستان همیشگی.به دنبال دانه های تسبیح عمرم گذشت.تسبیح کامل گشتو من در جا زدم,تصادف پورشه در تهران,تصادف پورشه,تصادف وحشتناک,تصادف دو دختر,تصادف جاده قم,تصادف بنیامین,تصادف بی ام و,تصادف های وحشتناک,تصادف بنیامین بهادری,تصادف ماشین عروس ...ادامه مطلب

  • شانه هایم...

  • شانه هایم....بیش از حد خم شده...بارسنگینیست که سالهاست بر دوش دارم....شانه هایم....نه به خاطر سنگینیه بارنه به خاطر زیادبودنش...شانه هایم....خم شده ...به خاطر اینکه....یک عمر منتظر بودم اما نیومدی..انتظارم را درک نمیکنی...خصوصا وقتی زیر بارم...باری سنگین نگاهها...شانه هایم....خیلی وقت است...اب دیده شده....دیگر خستگی را نمیفهمداما چیز دیگریست که مرا خم کرد...,شانه هایم برای تو,شانه هایم,شانه هايم,به شانه هایم زدی,به شانه هایم زدی تا,به شانه هایم زدی تا تنهاییم,به شانه هایم زدی که ...ادامه مطلب

  • درد های یهویی....

  • اصلا دوست ندارم کارهای خودمو کس دیگه ای انجام بده...یه حس بدی بهم دست میده...احساس ضعیف بودن...خصوصا اونم تو این زمانی که یه عالمه کار ریخته سرم ومخصوصا این روزا که خونمو عوض کردم...اه..., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها