فصل سیاه

متن مرتبط با «برباد» در سایت فصل سیاه نوشته شده است

سوار برباد...

  • سوار برباد... پاییز زرد...سرخ...نارنجی...پاییزمن...پاییزدوست داشتنی من...یک فصل باز کردن برای تو کافی نیست...تورامن یک عمر میخواهم...پاییزمن...درچشمانت غربتی احساس میکنم که درنهایت عمیق بودنش... ودرنهایت قوامش...گاهی نمازم را شکسته میخوانم...پاییز من...تورا به برگهای خشکت اما زیبا میشناسند...اما من تورا با غربتی که درنم باران لابلای پیچش باد وسکوت عظیمت میشناسم...پاییزمن...مراباخود ببر به آن سوی مرزهایت به سوی همان پنجره های که رو به تجلی باز است...گویند که قایقی بساز...اما ساختنش به دریا زدنش دل میخواهد...پاییز من...انقدر بی صدا می آیی که وقتی میروی هواسم پرت است سرم گرم است...وقتی میفهمم که همه جا دیگر سفید شده و من میمانمو انتظار...انتظار یک لحظه تنهایی... چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۹۶.17:7.سیاهه . فصل سیاه | , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها