این روزا بعضی وقتا اونقدر خسته ای که از همه چی خسته ای....تحمل همه چی برات سخت میشه با اینکه میدونی هیچی نیست وهمه چی سر جاشه ولی انگار خودت سر جات نیستی یه حس مبهم و کمی یأس...انگار همه ی دنیا قلاب شده به قلبت مث یه وزنه سنگینی میکنه... اونقدر سنگینه که بتونه از گوشه ی چشمت یه قطره اشک بگیره...فقط زمان میتونه این حالو ازت جدا کنه... پنجشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۶.18:12.سیاهه . فصل سیاه | ,این,روزا ...ادامه مطلب
اینجا ایرانه عمق فاجعه رو وقتی فهمیدم که برای سیر کردن خودش میخواست منو سیر کنه.....تف به این زندگی... شنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۶.0:19.سیاهه . فصل سیاه | ,اینجا,ایرانه ...ادامه مطلب
امشب چه مفرط در میان افکارم سرک میکشی!نمی خواهی پاپس بکشی؟دیگر رمقی نمانده...من آرامش را طلب کارم...اما چه سود ...کو بدهکاری؟...فصل بد خاکستری تسلیمو بی صدا گذشت...چه قلب بی سخاوتی حریم من بود...,این روزهای من,این روزهای من در کانادا,اين روزهاي من,این روزهای من داریوش,دنیای این روزهای من,ماجراهای این روزهای من,دنیای این روزهای من داریوش,دنياي اين روزهاي من,ماجراهاي اين روزهاي من,رمان این روزهای من ...ادامه مطلب